زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت
اى عمو وقتش شده من هم فداى تو شوم دوست دارم كه يكى از بچههاى تو شوم از تبار مجـتـبى، از نسل يـاس پـرپرم كـودكم اما قوى تَر از چهـل جنگـاورم آمدم گـودال امـام خـويش را يارى كنم چون علمدار تو من بیدست علمدارى كنم لشكرى در پيش رويم هست و تنها میروم بیگمان دارم به استقبال زهرا میروم عاقـبت تكـلـيف را انـجـام دادم كـامـلا كربلا جنگاورى بر خود نديده مثل من دست عـبـدالله مـصـداق يـدالله میشـود عـمه مى خواند برايش: قُـل هُـوَالله اَحَد آمـده تا راز دشـمـن را نـمـايـد بـرمـلا كـربـلا را تـازه عـبـدالله كـرده كـربـلا با دو چشمم ديدم آن خنجر نشسته بر گلو كارى از دستم به جز اين بر نيامد اى عمو بنده عشقم، به پاى عشق تاوان میدهم چون على اصغر به روى سينهات جان میدهم چون پس از قاسم زمان خجلت من آمده نوبـتى هم بـاشد اينک نـوبت من آمـده |